گچساران بلاگ عشق
دخترا برید حالشو ببرید.... - ♥۞گچساران بلاگ عشق۞♥
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند متعال، مؤمنِ دانایِ ژرف اندیشِ پارسایِ فروتنِ آزرمگینِ دانشورِ خوش خویِ میانه روِ با انصاف رادوست دارد . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

نویسندگان وبلاگ -گروهی
مهدی(69)
لینک دلخواه نویسنده

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :365
بازدید دیروز :10
کل بازدید :454825
تعداد کل یاداشته ها : 350
103/9/22
6:15 ع
موسیقی
مشخصات مدیروبلاگ
 
ابوطالب[68]
گچساران نام یکی از شهرستان های استان کهگیلویه و بویراحمد است که 40 درصد از نفت کشور رو تامین می کنه ولی از محروم ترین شهرهاست و بیکاری در اون بیداد میکنه!

خبر مایه
پیوند دوستان
 
کرانه گمنام روانشناسی موفقیت دخترونه ♥...دست نوشته های من...♥ هرچه می خواهد دل تنگت بگو(مشاوره) همه رنگ کسب درآمد اینترنتی نمازخانه بوستان بهاره اخبار ماهواره و سافتکم و دانلود آفلاین کرانه گمنام شور عاشقانه دانلود ...فروش ... عکس و .... حکایت فروشگاه ویژه لوازم شوخی شوکی(آی دیدن داره) نسل برتر کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد ! جوک رضایی بلاگ esperance دقیق ترین آکورد های گیتار ..::@@صدای سکوت@@::.. بیایید پاک شویم(ترک خودارضایی) .: مدیا بلاگ :. مرکز دانلود رایگان آهنگ موزیک موسیقی و ترانه نسیم یاران به خود آییم و بخواهیم،‏که انسان باشیم... گزیده ای از تاریخ تمدن جهان باستان (ایران باستان ، مصر باستان ‍، ساخت و تبادل بنر، اطلاع رسانی و برترین دست نوشته ها پرهیزگار عاشق است ! جاده خدا عمو اکبر %% ***-%%-[عشاق((عکس.مطلب.شعرو...)) -%%***%% حسنی وب تا ریشه هست، جوانه باید زد... خلوت تنهایی xXxرنـــــــــــگـــــــــارنـــــــــــــــگ xXx اس ام اس سرکاری اس ام اس نیمه شبی و اس ام اس ضدحال اس ام اس عاشقانه موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین شهید محمدهادی جاودانی (کمیل) ● بندیر ● Manna .: شهر عشق :. پایگاه اینترنتی دیتا عشق طلاست السلام علیک یا حبیبی یا رسول الله ! آزاد اندیشان پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان گروه اینترنتی جرقه داتکو هم نفس تعمیرات تخصصی انواع پرینتر لیزری اچ پی HP رنگی و تک رنگ و اسکنر ****شهرستان بجنورد**** روژمان بوی سیب سایت روستای چشام (Chesham.ir) لنگه کفش تپلی ها دوستانه عشق شبستان .:شاه تورنیوز-shahtor.ir-شاه تور:.جدید93|عکس جدید93 پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار
 

پسر ایرونی تا وقتی سه سالش بشه دوست نداره هیچکس بغلش کنه.

 وقتی یه زن یا یه دختر ماچش می کنه گونه هاش قرمز می شه و خجالت می کشه.

 ولی با رسیدن به سن چهار سالگی ذات پلید پسر ایرونی شروع به خودنمایی میکنه.

 مرتب خودشو به بهونه های مختلف می ندازه تو بغل زنا و دخترا . دنبال یه بهونه س که یه دخترو بوس کنه یا یه زن بوسش کنه.

 به شیش سالگی که می رسه دیگه نمی ذاره باباش حمومش کنه. برعکس سعی می کنه خودشو به مادرش بچسبونه ، بلکه با خودش ببردش حموم.

 به سن ده سالگی که می رسه شروع می کنه استفاده از ژیلت یازده بار استفاده شده باباش . هی این ژیلتو می کشه رو صورتشو ، آی کیف می کنه که مرد شده .

 دوازده سالش که شد نمی دونه چرا دلش می خواد با دخترای فامیل بازی کنه .

 سیزده چهارده سالش که شد فکر میکنه خیلی خوش تیپه. خیال می کنه مامانش اونو از روی مدل "آلن دلون" زائیده . مرتب تو خیابون راه می ره و دخترا رو نگاه می کنه و کم کم با بالاتر رفتن سن ، کمرش پایین تر میاد و دکمه یقه پیرهنش به سگک کمربندش نزدیک تر می شه(نکته کنکوری) .

 شونزده هفده سالگی دیگه یه چیزایی یاد گرفته . می دونه واسه بیرون رفتن باید لباس عجیب بپوشه . مثلا یه پیرهن نارنجی که رو سینه ش عکس یه جمجمه س می پوشه . رو کمرش نوشته : Just do it! (نکته فوق کنکوری) .

 وای وای وای... نگو خواهر... ... (این قسمت حذف شده و تو کنکور نمیاد) دیگه همین دیگه .

 آها... با بچه ها که می ره بیرون اسمش عوض می شه ، مثلا اگه اسمش سعید یا علی یا احمد یا جواد باشه تبدیل می شه به : دیوید ، جک ، زاپاس ، تمساح ، سرنتی پیتی ، حامی بچه ها (به یاد دایی احمد) ، خرچنگ ، یا بی بی...این قسمتم سانسور شده تو کنکور نمیاد.

 هجده نوزده سالگی می فهمه یه جایی به اسم پاتوق وجود داره که با رفقا توش جمع بشن . وای به حال اون دختر بدبختی که از کنار پاتوق رد بشه . بلایی سر دختره میاره که ......

 کم کم یاد می گیره که دختر یعنی جنس لطیف . نباید مث تاتارا طرفش رفت . باید طوری با لطافت رفت طرفش که نفهمه می خوای گازش بگیری . باید با ملایمت رفت جلو و مخشو زد

. فکر می کنه اگه خودشو آرایش کنه دخترپسند می شه. پس اول از همه موهاشو بلند می کنه. بعد یا موهاشو "فر شیش ماهه" می زنه یا "گلت" می کنه. بعدشم یه دمب اسبی و... تمام.

 دخترکش شد اروای عمهاش

 "هدف ما جلب رضایت شماست"

 این شعارو سرلوحه کارش قرار می ده و می ره بوتیک یه جعبه لوازم آرایش می گیره صد و سی تومن .

 بار اول دوم چون بلد نیست زیر ابرو برداره زیر و بالا رو با هم برمی داره و اصلا ابرو نمی ذاره . ولی خوب از اونجا که "انسان جایزالخطاست" اونم اینقدر تمرین می کنه تا کم کم یاد می گیره.

 سفید کننده می زنه به چه سفیدی... ریمل می زنه به چه سیاهی... رژ می زنه به چه قرمزی...

 می شه مث کلاه قرمزی...

موهاشو که دمب اسبی می کنه سه تارو از سمت چپ و پنج تارو از سمت راست آزاد می کنه و می ندازه رو صورتش . اون دوتا تارموی اضافی سمت راستم حکایت داره. نماد خودشه و دختری که انشالا اونروز باهاش آشنا می شه.

 عشقه دیگه...چه می شه کرد ؟

 یه زنجیر طلا گردنش می ندازه اونقدر پهن که آدمو یاد قلاده سگای "ژرمن شپرد" می ندازه . یه دستبند می ندازه دستش که چنان جرینگ جرینگ می کنه که آدمو یاد زنگوله "بزغاله های شبیه سازی شده به دست پژوهشگران توانمند ایرانی" می ندازه .

 بعد که کامل شد می ره سر مسیر وایمیسه . واسه شروع کار سعی می کنه مخ دخترای پنجم دبستانی و اول راهنمایی رو شیربرنج کنه . بعد کم کم ارتقا می گیره و می ره سر مسیر دبیرستانیا .

 اولش فقط با یکی دوست می شه ولی کم کم می فهمه هر چیزی یه زاپاس لازم داره ، پس می ره دنبال یه زاپاس واسه دوست دخترش... و از اونجایی که فکر می کنه هر چیزی یه زاپاس می خواد ، واسه زاپاسشم میره دنبال زاپاس و...

اگه قیافه داشته باشه (پسره رو می گم) نونش تو روغنه . دخترا رو مجبور می کنه براش خرج کنن . ولی وای به حال اون بیچاره بدقیافه . مجبوره واسه دوست دختراش مرتب پیاده بشه... که ولش نکنن.

 می گذره و می گذره و می گذره تا کم کم می فهمه عاشق یکی از دخترا شده . از اونجا که آقا پسر خیلی حرفه ای تشریف داره شروع می کنه به آمار گرفتن از دختره که می بینه

 بله...

 آمار طرف پاکه و خانم از برگ گل پاک تره و قبلا با هیچکس دوست نبوده .

 شروع می کنه دوست دختراشو دور انداختن که فقط با همین یکی که عاشقشه بمونه . شروع می کنه واسه دختره خریدن کادو ، هدیه ، انگشتر ، تاپ ، شلوار ، روسری...

می گذره تا اینکه یه روز زنگ می زنه گوشی "خانم بچه ها" می بینه "حاج خانم" جواب نمی ده . چن روزی زنگ مرتب زنگ می زنه و جواب نمی گیره .

 بخاطر دوری و بی خبری از عشقش مریض می شه . می برنش بیمارستان...

 که می فهمن بله... آقا ایدز داره.

 وقتی از بیمارستان میاد بیرون نتیجه گیریش از اتفاقات گذشته اینه :

 یه دختر عاشقم کرد ، خرم کرد ، مریضم کرد ، بدبختم کرد ، ولم کرد .

 و اون طرف معادله رو اینجوری می نویسه :

دخترا رو عاشق خودم می کنم ، خرشون می کنم ، مریضشون می کنم ، بدبختشون می کنم ، ولشون می کنم ...

 

نمیدونم این مطلب طنز بود یا واقعیت؟ ولی همیشه طنزها از واقعیت ریشه میگیرن امیدوارم شما ها حواستونو خوب جمع کنین