گچساران بلاگ عشق
یک روز کم کار برای دانشجوی دانشگاه آزاد - ♥۞گچساران بلاگ عشق۞♥
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش، کشنده نادانی و مایه بزرگواری است . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

نویسندگان وبلاگ -گروهی
مهدی(69)
لینک دلخواه نویسنده

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :21
بازدید دیروز :112
کل بازدید :453197
تعداد کل یاداشته ها : 350
103/9/4
5:54 ص
موسیقی
مشخصات مدیروبلاگ
 
ابوطالب[68]
گچساران نام یکی از شهرستان های استان کهگیلویه و بویراحمد است که 40 درصد از نفت کشور رو تامین می کنه ولی از محروم ترین شهرهاست و بیکاری در اون بیداد میکنه!

خبر مایه
پیوند دوستان
 
کرانه گمنام روانشناسی موفقیت دخترونه ♥...دست نوشته های من...♥ هرچه می خواهد دل تنگت بگو(مشاوره) همه رنگ کسب درآمد اینترنتی نمازخانه بوستان بهاره اخبار ماهواره و سافتکم و دانلود آفلاین کرانه گمنام شور عاشقانه دانلود ...فروش ... عکس و .... حکایت فروشگاه ویژه لوازم شوخی شوکی(آی دیدن داره) نسل برتر کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد ! جوک رضایی بلاگ esperance دقیق ترین آکورد های گیتار ..::@@صدای سکوت@@::.. بیایید پاک شویم(ترک خودارضایی) .: مدیا بلاگ :. مرکز دانلود رایگان آهنگ موزیک موسیقی و ترانه نسیم یاران به خود آییم و بخواهیم،‏که انسان باشیم... گزیده ای از تاریخ تمدن جهان باستان (ایران باستان ، مصر باستان ‍، ساخت و تبادل بنر، اطلاع رسانی و برترین دست نوشته ها پرهیزگار عاشق است ! جاده خدا عمو اکبر %% ***-%%-[عشاق((عکس.مطلب.شعرو...)) -%%***%% حسنی وب تا ریشه هست، جوانه باید زد... خلوت تنهایی xXxرنـــــــــــگـــــــــارنـــــــــــــــگ xXx اس ام اس سرکاری اس ام اس نیمه شبی و اس ام اس ضدحال اس ام اس عاشقانه موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین شهید محمدهادی جاودانی (کمیل) ● بندیر ● Manna .: شهر عشق :. پایگاه اینترنتی دیتا عشق طلاست السلام علیک یا حبیبی یا رسول الله ! آزاد اندیشان پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان گروه اینترنتی جرقه داتکو هم نفس تعمیرات تخصصی انواع پرینتر لیزری اچ پی HP رنگی و تک رنگ و اسکنر ****شهرستان بجنورد**** روژمان بوی سیب سایت روستای چشام (Chesham.ir) لنگه کفش تپلی ها دوستانه عشق شبستان .:شاه تورنیوز-shahtor.ir-شاه تور:.جدید93|عکس جدید93 پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار

این روز ها همه ی دانشجو ها دنبال انتخاب واحد و درد سرهاش هستن .

خدایی درسته اینترنتی شده ولی هر کاریش کنی این انتخاب واحده باید دست کم یه سه چهار باری بکشونت دانشگاه حالا ممکنه دانشگات 1000 کیلومتر هم با خونت فاصله داشته باشه .

خدا رو شکر دانشگاه من حدود 500 متر با خونمون فاصله داره اما گرمای اینجا آشنا و غریبه نمیشناسه که .

مثلا نوزدهم  برای گرفتن یه واحد آزمایشگاه رفتم دانشگاه حدود ساعت 11/30 ظهر زبون روزه و گرما و ….

خوب وقتی رسیدم ساختمون اداری دیدم وای وای وای !!!  چه خبره! بابا اینا چشونه ؟چرا هر چی دانشجوی ریخته پشت این پنجره ها ؟

دنبال مریم دوستم بودم که برای پیدا کردنش کلی اس ام اس ( اصلاح می کنم پیامک ) و زنگ  زدم بعد دیدم این مدت همش پشت سرم بوده! خوب گفتم شلوغ بود.

وقتی رفتیم داخل ساختمون  که هیچ !!؟ اینجا باید سانسور شه: بوی مطبوعی فضا رو پر کرده بود در ضمن  داخل یکمی هم شرجی بود !!!!

مریم می گفت من پارتی دارم کارت نباشه اونم می خواست اخلاق بگیره ظرفیت ها همه پر شده بود بازم خوبه من سر سحر کانکت شدم و 19 واحد گرفتم حالا همینجا بگم که مریم نتونست یه واحدم بگیره .

رفتیم اتاق زمانی و مهدی پور

-         به به چقدر خلوطه! امروز شانس با ماست.

ولی خوب که توجه کردیم دیدیم نه اونقدر ها هم خوش شانس نیستیم نه زمانی رو هست نه مهدی پور

موندیم تا بیان ، باور نکردنی بود  آقای زمانی وارد شد در حالی که حدود 20-30 نفر دنبالش بودن همه انگار می خواستن از دیوید بکام امضا بگیرن ریخته بودن سرش من عقب وایسادم تا بره پشت میز ولی وقتی به خودم اومدم دیدم اگه تا 3 ساعتم وایسم بی فایده است !!!

مجبور بودم !! پس موندم.

خلاصه بعد از یک ساعت و نیم دیدم نه فایده نداره درسته در شان یه خانم نیست ولی داد زدم :

-          زمااااااااااااااااانییییییییییی

باور نمی کردم ولی کله اش رو گرفت بالا و گفت :

-         - هووووو

-          آز فیزیک 2 رو برام باز کن و الله دانشگاه رو تو سرتون خراب می کنم.

(((((((((نه  یه کمی اغراق کردم ))))))))

-         گفتم تو رو خدا جون عمه ات جون بابات جون همه ی قوم و خویشت می دونی من برادر زاده ی دوستتم آقای ........ میدونی من دختر ........ ام میدونی ما قبلا همسایه بودیم می دونی ما اقوام دوریم تو رو به این ماه عزیز تو رو به جون نا قابل این دانشجو ها  آز فیزیک 2 رو باز کن

-         گفت برو برو بازه دو نفر جا داره

-         با اون کفشای 10 سانتی بصورت دوی ماراتون خودم رسوندم سایت و انتخابش کردم

ایتقدر زوق زده شدم که نا خداگاه تو سایت گفتم  : مریییم تمام

-          هیس دختر آبرومونو بردی

-         نا گفته نمونه مریم نه تنها از اینکه نتونست اخلاق بگیره ناراحت بود بلکه همون زمانی که منتظر ملاقات با آقای زمانی بودیم توی اون هم همه که خدا خیر بده دانشجوها رو صف نداشتن که موج مکزیکی می رفتن گوشیش از دستش افتاد و مرگ مغزی شد حالا از اومدنش به دانشگاه نفعی که نبرد هیچ ضرر هم داد .

و بعدش بعد از اون همه مکافات حدود ساعت 2 داداشم اومد دنبالم و مثل موش آبکشیده رسیدم خونه

و این بود یک روز کم کار برای دانشجوی دانشگاه آزاد


87/6/22::: 12:58 ع
نظر()